جدول جو
جدول جو

معنی پرتک هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو

پرتک هکاردن
سرپایی شاشیدن، بیرون جهیدن مواد آبکی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرو کردن، سپوختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرکندن مرغ و پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
پرت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بریدن، صدای کشیدن چیزی بر زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای پاره شدن پارچه، صوتی آوایی که از بریدن و ترک برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تحریک کردن، وسوسه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آب پز کردن مانند: آلوی آب پز و باقلای آب پز
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای قطره ی در حال فرو افتادن، صدای چکیدن قطره
فرهنگ گویش مازندرانی
پودر کردن، ریز ریز نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
شرم از حضور یافتن در جمع دیگران، روی نهان کردن عروس، در
فرهنگ گویش مازندرانی
پالوده و صاف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرستش کردن، پرستیدن، تیمار نمودن مریض، پرسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
الک کردن، غربال نمودن، جدا ساختن ریز و درشت و مرغوب و نامرغوب
فرهنگ گویش مازندرانی
کافی بودن، بسنده بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
دوری کردن از روی ترس، توجه کردن، جرأت کاری را داشتن، شرم
فرهنگ گویش مازندرانی
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
فرهنگ گویش مازندرانی